۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'مبارك' به 'مبارک') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
نويسنده بر اين باور است كه مخالفت برخى پيروان مذاهب اسلامى با تقريب و روا ندانستن آن از حيث مذهبى، زاده برداشت نادرستى است كه از اين موضوع داشتهاند؛ چراكه اينان غالباً تقريب مذاهب را به معناى انفعال مذاهب در برابر يكديگر و مستلزم دست شستن از پارهاى عقايد و ديدگاههاى اساسى هر مذهب به سود مذهب ديگر انگاشتهاند. اين در حالى است كه نويسنده از اين مقوله تعريف متفاوتى ارائه داده و معتقد است كه تقريب مذاهب اسلامى، اساساً چيزى جز تعامل و گفتگوى مفيد و قانونمند مذاهب نيست؛ چيزى كه ريشه در فرهنگ اصيل اسلامى و آموزههاى قرآن كريم دارد.<ref>ر.ک: همان، ص23</ref> | نويسنده بر اين باور است كه مخالفت برخى پيروان مذاهب اسلامى با تقريب و روا ندانستن آن از حيث مذهبى، زاده برداشت نادرستى است كه از اين موضوع داشتهاند؛ چراكه اينان غالباً تقريب مذاهب را به معناى انفعال مذاهب در برابر يكديگر و مستلزم دست شستن از پارهاى عقايد و ديدگاههاى اساسى هر مذهب به سود مذهب ديگر انگاشتهاند. اين در حالى است كه نويسنده از اين مقوله تعريف متفاوتى ارائه داده و معتقد است كه تقريب مذاهب اسلامى، اساساً چيزى جز تعامل و گفتگوى مفيد و قانونمند مذاهب نيست؛ چيزى كه ريشه در فرهنگ اصيل اسلامى و آموزههاى قرآن كريم دارد.<ref>ر.ک: همان، ص23</ref> | ||
البته ممكن است جريانهايى وجود داشته باشند كه اساساً گفتگوى مذاهب اسلامى را نيز برنمىتابند و هرگونه تعامل غير خصمانه با افكار ديگر را روا نمىشمارند. اينان گفتگو و تعامل علمى با ساير مذاهب را قرار دادن مذهب خود در معرض خطر و زمينه شك در دين و گمراهى مذهبى مىپندارند. اما به باور نويسنده، چنين توهم | البته ممكن است جريانهايى وجود داشته باشند كه اساساً گفتگوى مذاهب اسلامى را نيز برنمىتابند و هرگونه تعامل غير خصمانه با افكار ديگر را روا نمىشمارند. اينان گفتگو و تعامل علمى با ساير مذاهب را قرار دادن مذهب خود در معرض خطر و زمينه شك در دين و گمراهى مذهبى مىپندارند. اما به باور نويسنده، چنين توهم نامبارکى، نهتنها هيچ مبناى درستى در كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) و سيره اهلبيت(ع) و منش سلف صالح ندارد، كه گونهاى گريز از واقعيتها و چشم بستن به روى حقيقت و سد باب علم و هدايت است.<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref> | ||
در بخش سوم، به بررسى اصول و مبانى تقريب پرداخته شده است. منظور نويسنده از اصول و مبانى تقريب، عواملى است كه تقريب مذاهب اسلامى بدون آنها ميسر نمىشود. اين عوامل عبارتند از: پذيرش كثرت و اختلاف؛ اعتقاد به گفتگو؛ تأكيد بر مشتركات و رعايت اخلاق اسلامى.<ref>همان، ص39</ref> | در بخش سوم، به بررسى اصول و مبانى تقريب پرداخته شده است. منظور نويسنده از اصول و مبانى تقريب، عواملى است كه تقريب مذاهب اسلامى بدون آنها ميسر نمىشود. اين عوامل عبارتند از: پذيرش كثرت و اختلاف؛ اعتقاد به گفتگو؛ تأكيد بر مشتركات و رعايت اخلاق اسلامى.<ref>همان، ص39</ref> |
ویرایش