الأسماء و الصفات: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ')
    جز (جایگزینی متن - 'ابوبكر بيهقى' به 'ابوبكر بيهقى ')
    خط ۵۵: خط ۵۵:




    از جمله مباحث مهم كلامى اسماء و صفات خداوند است كه از قرن دوم هجرى در محافل كلامى اماميه و اهل سنت، از جمله معتزله مطرح شد. اسماء و صفات معمولا از ديدگاه پديدارشناسى و معناشناسى و هستى‌شناسى بررسى مى‌شود. متكلمان و محدثان، از جمله ابوبكر بيهقى بيشتر ديدگاه نخست را اختيار كرده‌اند. شيوه مؤلف بيشتر روايى است. وى با ذكر احاديث نبوى به نقل و توضيح روايات پرداخته و در بسيارى از موارد از صحاح سته بهره گرفته و بدان‌ها استناد جسته است. بيهقى چنانكه در مقدمه اثر خود اشاره كرده، قايل به توقيفى بودن اسماء و صفات الهى است. او نيز همچون معتزليان بغداد و برخى از متكلمان اماميه بر اين اعتقاد است كه در ناميدن و وصف كردن خداوند نبايد از اسماء و صفات منصوص در كتاب و سنت و اجماع البته اجماع سلف قبل از ظهور بدعت‌ها تجاوز كرد. وى در اثر خود نيز مقيد بوده است كه از اين حد فراتر نرود.
    از جمله مباحث مهم كلامى اسماء و صفات خداوند است كه از قرن دوم هجرى در محافل كلامى اماميه و اهل سنت، از جمله معتزله مطرح شد. اسماء و صفات معمولا از ديدگاه پديدارشناسى و معناشناسى و هستى‌شناسى بررسى مى‌شود. متكلمان و محدثان، از جمله [[بیهقی، احمد بن حسین|ابوبكر بيهقى]]  بيشتر ديدگاه نخست را اختيار كرده‌اند. شيوه مؤلف بيشتر روايى است. وى با ذكر احاديث نبوى به نقل و توضيح روايات پرداخته و در بسيارى از موارد از صحاح سته بهره گرفته و بدان‌ها استناد جسته است. بيهقى چنانكه در مقدمه اثر خود اشاره كرده، قايل به توقيفى بودن اسماء و صفات الهى است. او نيز همچون معتزليان بغداد و برخى از متكلمان اماميه بر اين اعتقاد است كه در ناميدن و وصف كردن خداوند نبايد از اسماء و صفات منصوص در كتاب و سنت و اجماع البته اجماع سلف قبل از ظهور بدعت‌ها تجاوز كرد. وى در اثر خود نيز مقيد بوده است كه از اين حد فراتر نرود.


    بيهقى صفات خداوند را به دو دسته تقسيم كرده است:1)صفات ذاتى كه ازلى و ابدى باشد.2)صفات فعل كه فقط ابدى‌اند. مؤلف در باب اول آياتى از قرآن كريم و چند حديث نبوى كه در آن‌ها بر اثبات اسماء الهى تاكيد شده نقل كرده و در ابواب بعدى از شمار اسماء الهى سخن به ميان آورده است. به گفته وى، قول رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه خداوند داراى نود و نه اسم است، به معنى نفى ساير اسماء نيست، بلكه منظور آن حضرت از تحديد اسماء ذكر اخص و آشكاراتر آن‌هاست. بيهقى با استناد به قول ابوعبدالله حسين بن حسن حليمى درباره ذات بارى تعالى اعتقاد و اقرار به پنج اصل زير را واجب شمرده است: 1) اثبات ذات بارى كه موجب رفع تعطيل است. 2) اثبات وحدانيت خداوند كه موجب برائت از شرك است. 3) اثبات اينكه او نه جوهر است و نه عرض كه دفع تشبيه مى‌كند.4) اثبات اينكه ماسواى حق همه ابداع و اختراع او هستند كه موجب برائت از قول به علت و معلول مى‌شود. 5) اثبات اينكه خداوند مدبر آفريدگان خود است كه موجب بطلان ادعاى معتقدان به تدبير طبايع يا كواكب يا ملائكه مى‌شود. مؤلف بر اين اساس در نخستين تقسيم‌بندى خود، اسماء الاهى را به پنج دسته تقسيم كرده است: 1) اسماء مربوط به اثبات ذات بارى: قديم، الاول و الآخر، الباقى، الحق المبين، الظاهر و الوارث. 2) اسماء مربوط به اثبات وحدانيت ذات: واحد، الوتر، الكافى، العلى. 3) اسماء نافى تشبيه مانند احد، عظيم، عزيز، متعالى، الباطن، الكبير، السلام، الغنى، السبوح، القدوس، المجيد، القريب، المحيط. 4) اسمايى كه اثبات ابداع و اختراع مى‌كند، مانند الله، الحى، القادر، العالم، الحكيم، السيد، الجليل، البديع و....5) اسمايى كه تدبير حضرت حق را اثبات مى‌كند. مانند: المدبّر، القيّوم، الرحمن الرحيم، الحليم، الكريم، العفوّ، الغافر و....وى اسماء ديگرى را نيز به نقل از ابوعبدالله حليمى ذكر كرده است. او همچنين با استناد به سخن [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] حروف مقطعه قرآن را، از جمله اسماء الهى دانسته و در شرح «كهيعص» گفته است: كاف از كريم، هاء از هادى، ياء از حكيم، عين از عليم و صاد از صادق برگرفته شده است. به گفته وى به نقل از ابوعبدالله حليمى خداوند معانى تمامى اسماء را در لا اله الا الله گنجانده و ا ز همين رو است كه آن را به خود اختصاص داده است. بيهقى كوشيده است كه اين قول را با تقسيم‌بندى پنج‌گانه اسماء و صفات تطبيق دهد. وى آيات و احاديث بسيارى درباره شأن و عظمت لا اله الا الله و فضيلت آن ذكر كرده است. بيهقى ضمن بيان صفات ذات و صفات فعل، صفات را به اعتبارى ديگر، بر دو دسته؛ يعنى صفاتى-خواه صفات ذات و خواه صفات فعل- كه با دلالت عقلى و صفاتى كه بر اساس خبر- قرآن و حديث-قابل اثبات‌اند، تقسيم كرده است. دسته اول، مانند حيات، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر و كلام(صفات ذات) و خلق و رزق و احياء و اماته و...(صفات فعل)، دسته دوم، مانند وجه، يدين و عين (صفات ذات) و استواء بر عرش، اتيان و نزول(صفات فعل). او همچنين معتقد است كه صفات و اسماء ذات جداى از مسمّى نيستند؛ در حالى كه صفات فعل جداى از ذات‌اند.
    بيهقى صفات خداوند را به دو دسته تقسيم كرده است:1)صفات ذاتى كه ازلى و ابدى باشد.2)صفات فعل كه فقط ابدى‌اند. مؤلف در باب اول آياتى از قرآن كريم و چند حديث نبوى كه در آن‌ها بر اثبات اسماء الهى تاكيد شده نقل كرده و در ابواب بعدى از شمار اسماء الهى سخن به ميان آورده است. به گفته وى، قول رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه خداوند داراى نود و نه اسم است، به معنى نفى ساير اسماء نيست، بلكه منظور آن حضرت از تحديد اسماء ذكر اخص و آشكاراتر آن‌هاست. بيهقى با استناد به قول ابوعبدالله حسين بن حسن حليمى درباره ذات بارى تعالى اعتقاد و اقرار به پنج اصل زير را واجب شمرده است: 1) اثبات ذات بارى كه موجب رفع تعطيل است. 2) اثبات وحدانيت خداوند كه موجب برائت از شرك است. 3) اثبات اينكه او نه جوهر است و نه عرض كه دفع تشبيه مى‌كند.4) اثبات اينكه ماسواى حق همه ابداع و اختراع او هستند كه موجب برائت از قول به علت و معلول مى‌شود. 5) اثبات اينكه خداوند مدبر آفريدگان خود است كه موجب بطلان ادعاى معتقدان به تدبير طبايع يا كواكب يا ملائكه مى‌شود. مؤلف بر اين اساس در نخستين تقسيم‌بندى خود، اسماء الاهى را به پنج دسته تقسيم كرده است: 1) اسماء مربوط به اثبات ذات بارى: قديم، الاول و الآخر، الباقى، الحق المبين، الظاهر و الوارث. 2) اسماء مربوط به اثبات وحدانيت ذات: واحد، الوتر، الكافى، العلى. 3) اسماء نافى تشبيه مانند احد، عظيم، عزيز، متعالى، الباطن، الكبير، السلام، الغنى، السبوح، القدوس، المجيد، القريب، المحيط. 4) اسمايى كه اثبات ابداع و اختراع مى‌كند، مانند الله، الحى، القادر، العالم، الحكيم، السيد، الجليل، البديع و....5) اسمايى كه تدبير حضرت حق را اثبات مى‌كند. مانند: المدبّر، القيّوم، الرحمن الرحيم، الحليم، الكريم، العفوّ، الغافر و....وى اسماء ديگرى را نيز به نقل از ابوعبدالله حليمى ذكر كرده است. او همچنين با استناد به سخن [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] حروف مقطعه قرآن را، از جمله اسماء الهى دانسته و در شرح «كهيعص» گفته است: كاف از كريم، هاء از هادى، ياء از حكيم، عين از عليم و صاد از صادق برگرفته شده است. به گفته وى به نقل از ابوعبدالله حليمى خداوند معانى تمامى اسماء را در لا اله الا الله گنجانده و ا ز همين رو است كه آن را به خود اختصاص داده است. بيهقى كوشيده است كه اين قول را با تقسيم‌بندى پنج‌گانه اسماء و صفات تطبيق دهد. وى آيات و احاديث بسيارى درباره شأن و عظمت لا اله الا الله و فضيلت آن ذكر كرده است. بيهقى ضمن بيان صفات ذات و صفات فعل، صفات را به اعتبارى ديگر، بر دو دسته؛ يعنى صفاتى-خواه صفات ذات و خواه صفات فعل- كه با دلالت عقلى و صفاتى كه بر اساس خبر- قرآن و حديث-قابل اثبات‌اند، تقسيم كرده است. دسته اول، مانند حيات، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر و كلام(صفات ذات) و خلق و رزق و احياء و اماته و...(صفات فعل)، دسته دوم، مانند وجه، يدين و عين (صفات ذات) و استواء بر عرش، اتيان و نزول(صفات فعل). او همچنين معتقد است كه صفات و اسماء ذات جداى از مسمّى نيستند؛ در حالى كه صفات فعل جداى از ذات‌اند.