دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'به' به 'به') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله' به 'غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله') |
||
(۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
ديوان | ديوان | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[غالب | [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله]] (شاعر) | ||
[[حائري، محمد حسن]] (مصحح و | [[حائري، محمد حسن]] (مصحح و مقدمهنويس) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =PIR 7249 /د9 1386 | | کد کنگره =PIR 7249 /د9 1386 | ||
| موضوع =شعر فارسی - قرن 13ق. | | موضوع =شعر فارسی - قرن 13ق. | ||
| ناشر =مرکز | | ناشر =مرکز پژوهشی ميراث مکتوب | ||
| مکان نشر =ايران - تهران | | مکان نشر =ايران - تهران | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| شابک =978-964-8700-29-9 | | شابک =978-964-8700-29-9 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =34643 | ||
| کتابخوان همراه نور =34643 | |||
| کد پدیدآور =14513 | | کد پدیدآور =14513 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۲۸: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی'''، سروده [[غالب | '''دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی'''، سروده [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|میرزا اسدالله خان غالب دهلوی]] است. آنچه در این کتاب گردآوری شده مجموعه غزلهای فارسی و رباعیهای غالب دهلوی در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و... است که به اهتمام محمدحسن حائری تصحیح و تحقیق شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، مشتمل است بر مقدمه مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دیباچه چاپ دوم، دیباچه، پینوشتها و متن اشعار در دو فصل مجزا (غزلها و | کتاب، مشتمل است بر مقدمه مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دیباچه چاپ دوم، دیباچه، پینوشتها و متن اشعار در دو فصل مجزا (غزلها و رباعیها). | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محقق در دیباچه چاپ دوم در مورد | محقق در دیباچه چاپ دوم در مورد ویژگیهای شعر [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|غالب دهلوی]] بیان میدارد که: جایگاه شعر غالب در سیر تخیل ادبی تا بدان پایه است که برای بررسی سیر طبیعی خیال و پژوهش در شعر و ادب فارسی از اشارت بدان گریزی نیست. هنگامی که شاعرانی چون مشتاق اصفهانی و شعله اصفهانی در مکتب اصفهان از سبک معروف دوران خویش روی برتافتند و به شیوههای پیشین بازگشتند، در آن سوی مرزهای سیاسی ایران همان روش، با نگرشی نو و طرزی تازه شکل میگرفت و سخنسنجان باریکبینی را به خیل خیالپردازان آن سامان به ارمغان میفرستاد که حاصل این رهآورد ادبی، شاعر اندیشمند و نویسنده دیدهور [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|میرزا اسدالله خان غالب دهلوی]] بود. | ||
[[غالب | [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|غالب]] با قصیدههای صمیمی و غزلهای دلنشین و مثنویها و رباعیات دلپذیر خود در محفل خیالپروران و نازکاندیشان و آتشنفسان دوران خود بر صدر نشسته و قدر دیده است و این در حالی است که در درون مرزهای سیاسی ایران، آنسان که بایسته شناخته نیست. | ||
شیوه [[غالب | شیوه [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|غالب]] در اشعارش همان روش و کیفیت سخن عرفی و کلیم و صائب است که به سبک خیالپروریهای [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]] رنگ و بوی یافته است. | ||
او در | او در گونههای نظم و نثر فارسی قلم خویش را بر روش طرز خداداد جنبانده و به شیوههای گوناگون، طبع آزموده و با نقش طرحهای رنگارنگ، نگارخانهای خیالانگیز برپای داشته و در آن سوی مرزها بر مسند سخنوران گردنفرازی چون [[نظامی گنجوی|نظامی]] و [[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانی]] تکیه زده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''امروز من نظامی و خاقانیم به دهر''|2=''دهلی ز من به گنجه و شروان برابر است''}} | {{ب|''امروز من نظامی و خاقانیم به دهر''|2=''دهلی ز من به گنجه و شروان برابر است''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
او خود کلک | او خود کلک خیالانگیز خویش را که از مبدأ فیاضش در نگارش دیده چنین شناخته و شناسانده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب''|2='' نسیم، روی گل از باغبان بگرداند''}} | {{ب|''اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب''|2='' نسیم، روی گل از باغبان بگرداند''}} | ||
خط ۵۱: | خط ۵۲: | ||
و نکته نعز این است که او راست این سروده: | و نکته نعز این است که او راست این سروده: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''نگویم تا نباشد نعز غالب''|2=''چه غم گر هست اشعار من اندک''<ref>ر.ک: دیباچه چاپ دوم، ص7-8</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
نکتهای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلعها و مقطعهای اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در اینباره میگوید: | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''هر مطلعی که ریزد از خامهام فغانی است''|2=''جز نغمه محبت سازم نوا ندارد''}} | |||
{{ب|''هر مطلعی که ریزد از | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
از آن جمله است این چند نمونه: | از آن جمله است این چند نمونه: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''نومیدی ما گردش ایام ندارد''|2=''روزی که سیه شد سحر و شام ندارد''}} | {{ب|''نومیدی ما گردش ایام ندارد''|2=''روزی که سیه شد سحر و شام ندارد''}} | ||
{{ب|''باید ز میهرآینه پرهیز | {{ب|''باید ز میهرآینه پرهیز گفتهاند''|2=''آری دروغ مصلحتآمیز گفتهاند''}} | ||
{{ب|''پروا اگر از عربده دوش نکردند''|2=''امشب چه خطر بود که مینوش نکردند''}} | {{ب|''پروا اگر از عربده دوش نکردند''|2=''امشب چه خطر بود که مینوش نکردند''}} | ||
{{ب|''شبهای غم که چهره به خوناب | {{ب|''شبهای غم که چهره به خوناب شستهایم''|2=''از دیده نقش وسوسه خواب شستهایم''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
ردیفها و قافیههای اشعار غالب بهگونهای است که در همه حروف الفبا از او غزل برجای مانده است و این خود حاکی از تعمد شاعر در سرودن اشعاری بهمنظور تکمیل دیوان میباشد. | |||
تأثیر اساطیر ایرانی و فرهنگ زرتشتی در سخن غالب نشانگر تعلق خاطر وی به تمدن و فرهنگ و | تأثیر اساطیر ایرانی و فرهنگ زرتشتی در سخن غالب نشانگر تعلق خاطر وی به تمدن و فرهنگ و پیشینههای فکری ایرانیان میباشد. از آن جمله است واژههای زندخوانی، آتشپرستی، مغ، آتشکده، لهراسب، جمشید، سیاووش، زرتشت و این ابیات: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''گر مسلمانی یکی بین، زردهشت است | {{ب|''گر مسلمانی یکی بین، زردهشت است آنکه او''|2=''اختلافی در میان ظلمت و نور افگند''}} | ||
{{ب|''شرار آتش زردشت در نهانم بود''|2=''که هم به داغ مغان شیوه دلبرانم سوخت''}} | {{ب|''شرار آتش زردشت در نهانم بود''|2=''که هم به داغ مغان شیوه دلبرانم سوخت''}} | ||
{{ب|''فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصر''|2=''گر رفت مغ ز میکده ترسا فروگرفت''}} | {{ب|''فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصر''|2=''گر رفت مغ ز میکده ترسا فروگرفت''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
طنزپردازی و | طنزپردازی و لطیفهگویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامهای که به یکی از دوستان خود بهمناسبت درگذشت همسرش مینگارد، این بیت را مینویسد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''زن نو کن ای دوست در هر بهار''|2='' که تقویم پارینه ناید بهکار''}} | |||
{{ب|''زن نو کن ای دوست در هر بهار''|2='' که تقویم پارینه ناید | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
و در یکی از | و در یکی از رباعیهای خود چنین آورده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''آن مرد که زن گرفت دانا نبود''|2=''از غصه فراغتش همانا نبود''}} | {{ب|''آن مرد که زن گرفت دانا نبود''|2=''از غصه فراغتش همانا نبود''}} | ||
خط ۹۴: | خط ۹۵: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''ای آنکه به راه کعبه رویی داری''|2='' نازم که گزیده آرزویی داری''}} | {{ب|''ای آنکه به راه کعبه رویی داری''|2='' نازم که گزیده آرزویی داری''}} | ||
{{ب|''زین گونه که تند میخرامی دانم''|2=''در خانه زن | {{ب|''زین گونه که تند میخرامی دانم''|2=''در خانه زن ستیزهخویی داری''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
و آن زمان که از دختران انگلیسی سخن به میان | و آن زمان که از دختران انگلیسی سخن به میان میآورد چنین میسراید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''گفتم این | {{ب|''گفتم این ماهپیکران چه کسند؟''|2=''گفت خوبان کشور لندن''}} | ||
{{ب|''گفتم اینان مگر دلی دارند؟''|2=''گفت دارند لیکن از آهن''}} | {{ب|''گفتم اینان مگر دلی دارند؟''|2=''گفت دارند لیکن از آهن''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
و راه گریز از نماز و روزه را | و راه گریز از نماز و روزه را بدینسان آرزو میکند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''در عالم | {{ب|''در عالم بیزری که تلخ است حیات''|2=''طاعت نتوان کرد به امید نجات''}} | ||
{{ب|''ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات''|2='' بودی به وجود مال چون حج و زکات''}} | {{ب|''ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات''|2='' بودی به وجود مال چون حج و زکات''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۶: | ||
و در رباعی دیگر گفته است: | و در رباعی دیگر گفته است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''با دست غم آن باد که حاصل ببرد''|2=''آب رخ هوشمند و غافل ببرد''}} | {{ب|''با دست غم آن باد که حاصل ببرد''|2=''آب رخ هوشمند و غافل ببرد''}} | ||
{{ب|'' | {{ب|''بگذاشتهام خمی ز صهبا به پسر ''|2='' کش انده مرگ پدر از دل ببرد''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
اگرچه سخن غالب سنتیتر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا | اگرچه سخن غالب سنتیتر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعهگویی نامیدهاند طبع آزموده است؛ از آن جمله است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت ''|2='' جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت''}} | {{ب|''خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت ''|2='' جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت''}} | ||
{{ب|''آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت''|2=''بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت''}} | {{ب|''آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت''|2=''بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت''}} | ||
{{ب|''شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند''|2='' | {{ب|''شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند''|2='' نازنینپایش به کوی غیر بوسیدن نداشت''<ref>ر.ک: دیباچه، ص32-35</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] همنامی کرده باشد. نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. | حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] همنامی کرده باشد. نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. | ||
غزلها و | غزلها و رباعیهای این مجموعه با پنج نسخه برابر نهاده و تلاش شده که نزدیکترین واژهها وتعبیرها به زبان شاعر برگزیده شود و دیگر واژهها و تعبیرها به ذیل متن منتقل شده و نسخهبدل عنوان گیرد، بدین نشانی: | ||
# د: نشان از نسخه دهلی دارد. | # د: نشان از نسخه دهلی دارد. | ||
# ن: به معنی نسخه نولکشور است. | # ن: به معنی نسخه نولکشور است. | ||
# ت: در مفهوم | # ت: در مفهوم نسخهای است که از آنِ مجلس ترقی ادب اردوی لاهور میباشد. | ||
# ل: نسخه چاپ لاهور است. | # ل: نسخه چاپ لاهور است. | ||
# لک: در معنی کلیات لکهنو است.<ref>ر.ک: همان، ص38-39</ref>. | # لک: در معنی کلیات لکهنو است.<ref>ر.ک: همان، ص38-39</ref>. | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۴: | ||
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر گردیده است. | فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر گردیده است. | ||
جدول برابری | جدول برابری نسخهها در پایان کتاب جایگاه هر غزل را در هر نسخه مشخص میکند و گزارش برخی واژهها، نامها، نشانها بیشتر شامل واژهها و اصطلاحاتی است که در ایران دیروز و یا هند و پاکستان امروز رواج داشته و یا دارد و امروز از زبان فارسی دور شده و یا مفهوم آن دگرگون گشته است. | ||
فهارس فنی مشتمل بر پیوستها، | فهارس فنی مشتمل بر پیوستها، نمایهها و کتابنامه در انتهای کتاب ذکر گردیده است. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
دیباچه چاپ دوم و دیباچه. | دیباچه چاپ دوم و دیباچه. | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۶: | ||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۳
دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی | |
---|---|
پدیدآوران | غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله (شاعر) حائري، محمد حسن (مصحح و مقدمهنويس) |
عنوانهای دیگر | ديوان غالب دهلوي مشتمل بر غزليات و رباعيات فارسی ديوان |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1386ش, |
شابک | 978-964-8700-29-9 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 13ق. |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 7249 /د9 1386 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی، سروده میرزا اسدالله خان غالب دهلوی است. آنچه در این کتاب گردآوری شده مجموعه غزلهای فارسی و رباعیهای غالب دهلوی در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و... است که به اهتمام محمدحسن حائری تصحیح و تحقیق شده است.
ساختار
کتاب، مشتمل است بر مقدمه مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دیباچه چاپ دوم، دیباچه، پینوشتها و متن اشعار در دو فصل مجزا (غزلها و رباعیها).
گزارش محتوا
محقق در دیباچه چاپ دوم در مورد ویژگیهای شعر غالب دهلوی بیان میدارد که: جایگاه شعر غالب در سیر تخیل ادبی تا بدان پایه است که برای بررسی سیر طبیعی خیال و پژوهش در شعر و ادب فارسی از اشارت بدان گریزی نیست. هنگامی که شاعرانی چون مشتاق اصفهانی و شعله اصفهانی در مکتب اصفهان از سبک معروف دوران خویش روی برتافتند و به شیوههای پیشین بازگشتند، در آن سوی مرزهای سیاسی ایران همان روش، با نگرشی نو و طرزی تازه شکل میگرفت و سخنسنجان باریکبینی را به خیل خیالپردازان آن سامان به ارمغان میفرستاد که حاصل این رهآورد ادبی، شاعر اندیشمند و نویسنده دیدهور میرزا اسدالله خان غالب دهلوی بود.
غالب با قصیدههای صمیمی و غزلهای دلنشین و مثنویها و رباعیات دلپذیر خود در محفل خیالپروران و نازکاندیشان و آتشنفسان دوران خود بر صدر نشسته و قدر دیده است و این در حالی است که در درون مرزهای سیاسی ایران، آنسان که بایسته شناخته نیست.
شیوه غالب در اشعارش همان روش و کیفیت سخن عرفی و کلیم و صائب است که به سبک خیالپروریهای سعدی و حافظ و مولوی رنگ و بوی یافته است.
او در گونههای نظم و نثر فارسی قلم خویش را بر روش طرز خداداد جنبانده و به شیوههای گوناگون، طبع آزموده و با نقش طرحهای رنگارنگ، نگارخانهای خیالانگیز برپای داشته و در آن سوی مرزها بر مسند سخنوران گردنفرازی چون نظامی و خاقانی تکیه زده است:
امروز من نظامی و خاقانیم به دهر | دهلی ز من به گنجه و شروان برابر است |
او خود کلک خیالانگیز خویش را که از مبدأ فیاضش در نگارش دیده چنین شناخته و شناسانده است:
اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب | نسیم، روی گل از باغبان بگرداند |
و نکته نعز این است که او راست این سروده:
نگویم تا نباشد نعز غالب | چه غم گر هست اشعار من اندک[۱] |
نکتهای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلعها و مقطعهای اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در اینباره میگوید:
هر مطلعی که ریزد از خامهام فغانی است | جز نغمه محبت سازم نوا ندارد |
از آن جمله است این چند نمونه:
نومیدی ما گردش ایام ندارد | روزی که سیه شد سحر و شام ندارد | |
باید ز میهرآینه پرهیز گفتهاند | آری دروغ مصلحتآمیز گفتهاند | |
پروا اگر از عربده دوش نکردند | امشب چه خطر بود که مینوش نکردند | |
شبهای غم که چهره به خوناب شستهایم | از دیده نقش وسوسه خواب شستهایم |
ردیفها و قافیههای اشعار غالب بهگونهای است که در همه حروف الفبا از او غزل برجای مانده است و این خود حاکی از تعمد شاعر در سرودن اشعاری بهمنظور تکمیل دیوان میباشد. تأثیر اساطیر ایرانی و فرهنگ زرتشتی در سخن غالب نشانگر تعلق خاطر وی به تمدن و فرهنگ و پیشینههای فکری ایرانیان میباشد. از آن جمله است واژههای زندخوانی، آتشپرستی، مغ، آتشکده، لهراسب، جمشید، سیاووش، زرتشت و این ابیات:
گر مسلمانی یکی بین، زردهشت است آنکه او | اختلافی در میان ظلمت و نور افگند | |
شرار آتش زردشت در نهانم بود | که هم به داغ مغان شیوه دلبرانم سوخت | |
فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصر | گر رفت مغ ز میکده ترسا فروگرفت |
طنزپردازی و لطیفهگویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامهای که به یکی از دوستان خود بهمناسبت درگذشت همسرش مینگارد، این بیت را مینویسد:
زن نو کن ای دوست در هر بهار | که تقویم پارینه ناید بهکار |
و در یکی از رباعیهای خود چنین آورده است:
آن مرد که زن گرفت دانا نبود | از غصه فراغتش همانا نبود | |
دارد به جهان خانه و زن نیست درو | نازم به خدا چرا توانا نبود |
او در خطاب به مردی که برای فریضه حج عزم سفر کرده است، میگوید:
ای آنکه به راه کعبه رویی داری | نازم که گزیده آرزویی داری | |
زین گونه که تند میخرامی دانم | در خانه زن ستیزهخویی داری |
و آن زمان که از دختران انگلیسی سخن به میان میآورد چنین میسراید:
گفتم این ماهپیکران چه کسند؟ | گفت خوبان کشور لندن | |
گفتم اینان مگر دلی دارند؟ | گفت دارند لیکن از آهن |
و راه گریز از نماز و روزه را بدینسان آرزو میکند:
در عالم بیزری که تلخ است حیات | طاعت نتوان کرد به امید نجات | |
ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات | بودی به وجود مال چون حج و زکات |
و نیز در یک رباعی سروده:
رنجورم و می به دهر درمان بُوَدم | نیروی دل و روشنی جان بودم | |
گفتم به پدر که خو به مینوشی کن | تا باده به میراث فراوان بودم |
و در رباعی دیگر گفته است:
با دست غم آن باد که حاصل ببرد | آب رخ هوشمند و غافل ببرد | |
بگذاشتهام خمی ز صهبا به پسر | کش انده مرگ پدر از دل ببرد |
اگرچه سخن غالب سنتیتر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعهگویی نامیدهاند طبع آزموده است؛ از آن جمله است:
خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت | جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت | |
آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت | بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت | |
شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند | نازنینپایش به کوی غیر بوسیدن نداشت[۲] |
حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به حضرت علی(ع) موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی علی بن ابیطالب(ع) همنامی کرده باشد. نام علی(ع) و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.[۳].
غزلها و رباعیهای این مجموعه با پنج نسخه برابر نهاده و تلاش شده که نزدیکترین واژهها وتعبیرها به زبان شاعر برگزیده شود و دیگر واژهها و تعبیرها به ذیل متن منتقل شده و نسخهبدل عنوان گیرد، بدین نشانی:
- د: نشان از نسخه دهلی دارد.
- ن: به معنی نسخه نولکشور است.
- ت: در مفهوم نسخهای است که از آنِ مجلس ترقی ادب اردوی لاهور میباشد.
- ل: نسخه چاپ لاهور است.
- لک: در معنی کلیات لکهنو است.[۴].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر گردیده است.
جدول برابری نسخهها در پایان کتاب جایگاه هر غزل را در هر نسخه مشخص میکند و گزارش برخی واژهها، نامها، نشانها بیشتر شامل واژهها و اصطلاحاتی است که در ایران دیروز و یا هند و پاکستان امروز رواج داشته و یا دارد و امروز از زبان فارسی دور شده و یا مفهوم آن دگرگون گشته است.
فهارس فنی مشتمل بر پیوستها، نمایهها و کتابنامه در انتهای کتاب ذکر گردیده است.
پانویس
منابع مقاله
دیباچه چاپ دوم و دیباچه.