جبر و اختیار (سبحانی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (+وابسته‌ها)
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۱: خط ۲۱:
| شابک =964-357-045-2
| شابک =964-357-045-2
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =35047
| کتابخانۀ دیجیتال نور =15818
| کتابخوان همراه نور =15818
| کتابخوان همراه نور =15818
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
{{کاربردهای دیگر|جبر و اختیار (ابهام زدایی)}}


'''جبر و اختیار'''، مجموعه درس‎های [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیت‌الله جعفر سبحانی]] است که در باب جبر و اختیار برای طلاب حوزه‌های علمیه ایراد شده و توسط [[ربانی گلپایگانی، علی|علی ربانی گلپایگانی]] تنظیم و منتشر شده است.
'''جبر و اختیار'''، مجموعه درس‎های [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیت‌الله جعفر سبحانی]] است که در باب جبر و اختیار برای طلاب حوزه‌های علمیه ایراد شده و توسط [[ربانی گلپایگانی، علی|علی ربانی گلپایگانی]] تنظیم و منتشر شده است.
خط ۵۳: خط ۵۴:
# آیات قرآنی که هدایت و ضلالت را از آن خدا دانسته و احیاناً اعلام می‌دارد که خدا، هرکس را بخواهد هدایت و هرکس را بخواهد گمراه می‌سازد<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref>.
# آیات قرآنی که هدایت و ضلالت را از آن خدا دانسته و احیاناً اعلام می‌دارد که خدا، هرکس را بخواهد هدایت و هرکس را بخواهد گمراه می‌سازد<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref>.


نخستین تکیه‌گاه جبر نزد اشاعره مسئله توحید در خالقیت است؛ آنان برای مدعای خود از دو راه عقلی و نقلی بهره می‌گیرند و از راه نقلی آیاتی از قرآن از جمله: '''وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (صافات: 96) (درحالی‌که خدا شما را و آنچه را می‌سازید، آفریده است)، بهره می‌برند.
نخستین تکیه‌گاه جبر نزد اشاعره مسئله توحید در خالقیت است؛ آنان برای مدعای خود از دو راه عقلی و نقلی بهره می‌گیرند و از راه نقلی آیاتی از قرآن از جمله:'''وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (صافات: 96) (درحالی‌که خدا شما را و آنچه را می‌سازید، آفریده است)، بهره می‌برند.


نویسنده در پاسخ به این اشکال می‌گوید: استدلال به آیه شریفه: '''قٰالَ أَ تَعْبُدُونَ مٰا تَنْحِتُونَ وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (صافات: 94-95)، از جهاتی صحیح نیست؛ زیرا جمله «ما تعملون»، عبارت دیگر از جمله «ما تنحتون» در آیه قبل است و به‌طور مسلم لفظ «ما» در این جمله موصوله است، نه مصدریه؛ در این صورت، قرینه خواهد بود که لفظ «ما» در جمله دیگر نیز موصوله است. در واقع معنای این دو آیه چنین است: «آیا آنچه را که می‌تراشید، می‌پرستید؛ درحالی‌که خدا شما و آنچه را (بت‎ها) که می‌سازید، آفریده است» و عابد و معبود هر دو مخلوق خدا می‌باشند؛ پس شایسته است خالق آن دو را بپرستید، نه مخلوق او را و اگر مقصود از «ما تعملون» کلیه کارهای انسان باشد، در این صورت، مفاد آیه به سود بت‌پرستان تمام خواهد شد و پرستشگران خواهند گفت: اکنون ‎که همه کارهای ما و از آن جمله عبادت بت‎ها مخلوق خداست، دیگر توبیخی متوجه ما نیست؛ زیرا خود او، این عمل را در وجود ما آفریده است و خودکرده را ملامتی نیست<ref>ر.ک: همان، ص64-66</ref>.
نویسنده در پاسخ به این اشکال می‌گوید: استدلال به آیه شریفه:'''قٰالَ أَ تَعْبُدُونَ مٰا تَنْحِتُونَ وَ اَللّٰهُ خَلَقَكمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ''' (صافات: 94-95)، از جهاتی صحیح نیست؛ زیرا جمله «ما تعملون»، عبارت دیگر از جمله «ما تنحتون» در آیه قبل است و به‌طور مسلم لفظ «ما» در این جمله موصوله است، نه مصدریه؛ در این صورت، قرینه خواهد بود که لفظ «ما» در جمله دیگر نیز موصوله است. در واقع معنای این دو آیه چنین است: «آیا آنچه را که می‌تراشید، می‌پرستید؛ درحالی‌که خدا شما و آنچه را (بت‎ها) که می‌سازید، آفریده است» و عابد و معبود هر دو مخلوق خدا می‌باشند؛ پس شایسته است خالق آن دو را بپرستید، نه مخلوق او را و اگر مقصود از «ما تعملون» کلیه کارهای انسان باشد، در این صورت، مفاد آیه به سود بت‌پرستان تمام خواهد شد و پرستشگران خواهند گفت: اکنون ‎که همه کارهای ما و از آن جمله عبادت بت‎ها مخلوق خداست، دیگر توبیخی متوجه ما نیست؛ زیرا خود او، این عمل را در وجود ما آفریده است و خودکرده را ملامتی نیست<ref>ر.ک: همان، ص64-66</ref>.


نویسنده در ادامه، هریک از انگیزه‌های مذکور را در فصول جداگانه‌ای مورد بررسی قرار داده است. در پایان مباحث جبر، نظریه کسب را که از نظریات اشاعره برای فرار از بحث جبر است، در فصل نهم مطرح کرده و به آن پاسخ داده است.
نویسنده در ادامه، هریک از انگیزه‌های مذکور را در فصول جداگانه‌ای مورد بررسی قرار داده است. در پایان مباحث جبر، نظریه کسب را که از نظریات اشاعره برای فرار از بحث جبر است، در فصل نهم مطرح کرده و به آن پاسخ داده است.
خط ۶۱: خط ۶۲:
در دو فصل ده و یازده، به جبر فلسفی اشاره شده است که نویسنده انگیزه‌های فلسفی و انگیزه‌های اجتماعی و اقتصادی را از دلایل پذیرش جبر فلسفی می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص293</ref>.
در دو فصل ده و یازده، به جبر فلسفی اشاره شده است که نویسنده انگیزه‌های فلسفی و انگیزه‌های اجتماعی و اقتصادی را از دلایل پذیرش جبر فلسفی می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص293</ref>.


اندیشه جبر، در میان اروپاییان پس از رنسانس، جوانه زد و بارزترین آن جبر تاریخ است که در فلسفه مارکس به چشم می‌خورد. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک که بر پایه اصول چهارگانه: حرکت، تضاد، تأثیر متقابل و جهش یا تبدیل کمیت به کیفیت، استوار است، نتیجه‌ای جز جبری‌گری ندارد... البته اندیشه جبر در جهان غرب منحصر به این مکتب نیست، بلکه برخی، مسئله مثلث شخصیت انسان را مایه مجبور بودن او در زندگی تلقی کرده‌اند؛ مقصود از آن مثلث، عوامل وراثت، فرهنگ و محیط زندگی است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>.
اندیشه جبر، در میان اروپاییان پس از رنسانس، جوانه زد و بارزترین آن جبر تاریخ است که در فلسفه مارکس به چشم می‌خورد. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک که بر پایه اصول چهارگانه: حرکت، تضاد، تأثیر متقابل و جهش یا تبدیل کمیت به کیفیت، استوار است، نتیجه‌ای جز جبری‌گری ندارد... البته‌اندیشه جبر در جهان غرب منحصر به این مکتب نیست، بلکه برخی، مسئله مثلث شخصیت انسان را مایه مجبور بودن او در زندگی تلقی کرده‌اند؛ مقصود از آن مثلث، عوامل وراثت، فرهنگ و محیط زندگی است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>.


یکی از دلایل جبر فلسفی، مسئله تسلسل اراده‌های غیر متناهی است؛ با این تقریر ‎که اگر انسان در کارهای خود اختیار داشته باشد، بایستی در اراده خویش نیز مختار باشد و ملاک اختیاری بودن کاری، این است که مسبوق به اراده باشد؛ حال اگر انسان در اراده‌ای که نسبت به کاری دارد، مختار باشد، باید بر آن اراده، اراده دیگر تعلق گیرد و برای اختیاری بودن اراده سوم، اراده چهارمی نیز لازم است و لازمه آن، تسلسل در اراده‌هاست؛ پس برای رهایی از این تسلسل باطل، راهی جز اینکه «اراده» را امری غیر ارادی و غیر اختیاری بدانیم، نیست<ref>ر.ک: همان، ص295</ref>.
یکی از دلایل جبر فلسفی، مسئله تسلسل اراده‌های غیر متناهی است؛ با این تقریر ‎که اگر انسان در کارهای خود اختیار داشته باشد، بایستی در اراده خویش نیز مختار باشد و ملاک اختیاری بودن کاری، این است که مسبوق به اراده باشد؛ حال اگر انسان در اراده‌ای که نسبت به کاری دارد، مختار باشد، باید بر آن اراده، اراده دیگر تعلق گیرد و برای اختیاری بودن اراده سوم، اراده چهارمی نیز لازم است و لازمه آن، تسلسل در اراده‌هاست؛ پس برای رهایی از این تسلسل باطل، راهی جز اینکه «اراده» را امری غیر ارادی و غیر اختیاری بدانیم، نیست<ref>ر.ک: همان، ص295</ref>.
خط ۹۲: خط ۹۳:




[[پرسمان قرآنی جبر و اختیار ]]
[[پرسمان قرآنی جبر و اختیار]]


[[جبر و اختیار (فانی) ]]
[[جبر و اختیار (فانی)]]


[[قضاء و قدر و جبر و اختیار]]
[[قضاء و قدر و جبر و اختیار]]