الإمام محمد الغزالي جهوده في التفسير و علوم القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جهت گیری' به 'جهت‌گیری'
جز (جایگزینی متن - 'سبکى' به 'سبکی ')
جز (جایگزینی متن - 'جهت گیری' به 'جهت‌گیری')
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۰: خط ۳۰:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''الإمام محمد الغزالي جهوده في التفسير و علوم القرآن''' اثر [[غریب، رمضان خمیس|رمضان خميس غريب]]، استاد تفسير و علوم قرآن دانشگاه الازهر مصر می‌باشد.
'''الإمام محمد الغزالي جهوده في التفسير و علوم القرآن''' اثر [[غریب، رمضان خمیس|رمضان خميس غريب]]، استاد تفسير و علوم قرآن دانشگاه الازهر مصر می‌باشد.


خط ۴۱: خط ۳۹:
فصل اوّل سخن در رابطه با منابعى است كه شيخ محمد غزالى در تفسير خود از آنها سود جسته است.
فصل اوّل سخن در رابطه با منابعى است كه شيخ محمد غزالى در تفسير خود از آنها سود جسته است.


فصل دوم، ديدگاه‌هاى شيخ محمد غزالى در خصوص بعضى از مباحث علوم قرآنى و مسائل تفسيرى است. فصل سوم، سخن از روش تفسيرى شيخ غزالى مطرح می‌شود. اين روش برای خود داراى قواعدى می‌باشد كه خود فرموده: «در اين كار بايد شيوه و روشى را در پيش گيريم كه پيش از من كس ديگرى به آن نپرداخته است، تا بدين وسيله درى از درهاى خير را بگشايم.» (مقدّمه نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم)
فصل دوم، ديدگاه‌هاى شيخ محمد غزالى در خصوص بعضى از مباحث علوم قرآنى و مسائل تفسيرى است. فصل سوم، سخن از روش تفسيرى شيخ غزالى مطرح می‌شود. اين روش برای خود داراى قواعدى می‌باشد كه خود فرموده: «در اين كار بايد شيوه و روشى را در پيش گیريم كه پيش از من كس ديگرى به آن نپرداخته است، تا بدين وسيله درى از درهاى خير را بگشايم.» (مقدّمه نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم)


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدّمه، به تعريف روش و جايگاه كليدى آن در تفسير پرداخته است. هر علمى داراى سه ركن عمده است. موضوع، هدف و روش در اين ميان، روش از جايگاه ويژه‌اى برخوردار است در اين كه مفسّران از روش‌هاى گوناگونى در تفسير قرآن بهره جسته اند، ترديدى نيست. نكته‌اى كه هست اين كه در تقسيم بندى روش‌هاى تفسيرى گاهى بين روش مفسّر و گرايش‌هاى مذهبى و سليقه‌هاى شخصى او خلط شده است. منظور از روش‌هاى تفسيرى (منهج) پذيرش نوع و نحوه ى استناد به منابع است. و از آنجا كه منابع تفسير در نظر مفسّران متفاوت است مانند اينكه يكى معتقد است كه تنها منبع معتبر در تفسير، روايات پيامبر(ص) است و ديگرى بر اين باور است كه در تفسير بايد به قرآن، روايات پيامبر(ص) و اهل‌بيت(ع) تكيه كرد يا اينكه برخى مفسّران از عقل، بيشتر استفاده كرده و به سوى روش تفسير عقلى و اجتهادى رفته‌اند. بنابراین روش تفسيرى امرى است فراگير كه مفسّر آن را در همه ى آيات قرآن به كار می‌گیرد و اختلاف در آن، باعث اختلاف در كل تفسير می‌شود، و آن چيزى، جزء منابع و مستندات تفسير نيست. و تقسيم تفاسير به ماثور، قرآن به قرآن، شهودى، ظاهرى و... در اين چارچوب قرار می‌گیرد. و مراد از گرايش تفسيرى (اتجاه)، صبغه‌هاى مختلف تفسير قرآن است كه آن حكايتگر جهت گيری‌های خاص مفسران می‌باشد كه گاهى با عناوينى همچون تفسير كلامى، تفسير اخلاقى و تربيتى معرفى می‌شود.
در مقدّمه، به تعريف روش و جايگاه كليدى آن در تفسير پرداخته است. هر علمى داراى سه ركن عمده است. موضوع، هدف و روش در اين ميان، روش از جايگاه ويژه‌اى برخوردار است در اين كه مفسّران از روش‌هاى گوناگونى در تفسير قرآن بهره جسته‌اند، ترديدى نيست. نكته‌اى كه هست اين كه در تقسيم بندى روش‌هاى تفسيرى گاهى بين روش مفسّر و گرايش‌هاى مذهبى و سليقه‌هاى شخصى او خلط شده است. منظور از روش‌هاى تفسيرى (منهج) پذيرش نوع و نحوه ى استناد به منابع است. و از آنجا كه منابع تفسير در نظر مفسّران متفاوت است مانند اينكه يكى معتقد است كه تنها منبع معتبر در تفسير، روايات پيامبر(ص) است و ديگرى بر اين باور است كه در تفسير بايد به قرآن، روايات پيامبر(ص) و اهل‌بيت(ع) تكيه كرد يا اينكه برخى مفسّران از عقل، بيشتر استفاده كرده و به سوى روش تفسير عقلى و اجتهادى رفته‌اند. بنابراین روش تفسيرى امرى است فراگیر كه مفسّر آن را در همه ى آيات قرآن به كار می‌گیرد و اختلاف در آن، باعث اختلاف در كل تفسير می‌شود، و آن چيزى، جزء منابع و مستندات تفسير نيست. و تقسيم تفاسير به ماثور، قرآن به قرآن، شهودى، ظاهرى و... در اين چارچوب قرار می‌گیرد. و مراد از گرايش تفسيرى (اتجاه)، صبغه‌هاى مختلف تفسير قرآن است كه آن حكايتگر جهت‌گیری‌های خاص مفسران می‌باشد كه گاهى با عناوينى همچون تفسير كلامى، تفسير اخلاقى و تربيتى معرفى می‌شود.


فصل اوّل، را در طى چهار بحث می‌آورد: بحث اوّل مصادر شيخ غزالى از كتب تفسير، دوّم منابع او از كتب حديث، سوم منابع و مصادر او از كتب فقه و چهارم منابع او از كتب معارف و عقائد.
فصل اوّل، را در طى چهار بحث می‌آورد: بحث اوّل مصادر شيخ غزالى از كتب تفسير، دوّم منابع او از كتب حديث، سوم منابع و مصادر او از كتب فقه و چهارم منابع او از كتب معارف و عقائد.
خط ۶۴: خط ۶۲:
در رابطه با ياجوج و ماجوج اينگونه آمده است: «ياجوج و مأجوج نسلى از حيوانات انسان نما هستند كه وحى آنها را به كنترل در نمی‌آورد و هيچ قانونى بر ايشان حكم فرما نيست. آنها در چين مى زيستند. از آهنگ كلمه اين گونه بر مى‌آيد كه چينى الاصل باشند.» با اينكه غير از ايشان آنها را تاتار و مغول مى دانند.
در رابطه با ياجوج و ماجوج اينگونه آمده است: «ياجوج و مأجوج نسلى از حيوانات انسان نما هستند كه وحى آنها را به كنترل در نمی‌آورد و هيچ قانونى بر ايشان حكم فرما نيست. آنها در چين مى زيستند. از آهنگ كلمه اين گونه بر مى‌آيد كه چينى الاصل باشند.» با اينكه غير از ايشان آنها را تاتار و مغول مى دانند.


در مورد سرّ تكرار يازده مرتبه‌اى كلمه «قرآن» در سوره اسراء می‌فرمايد: «آيا اين موضوع با چگونگى درگيرى موجود ميان ما و يهود ارتباط دارد؟ اين خصوصيت فقط در سوره اسراء نهفته شده تا شايد مسلمانان دريابند، قرآنى كه در گذشته، امت آنها را بنا كرد و آن را به وجود آورد، قادر است تا ديگر بار ايشان را در قالب حاكميّت و رهبرى قرار دهد. قرآن مى تواند علاقه به دنيا و كرامت از مرگ را از وجود آنها برگيرد، و دلهاى شجاع به ايشان هديه كند. دلهایى كه فداى حق شوند و به ديدار خداوند مشتاقند».
در مورد سرّ تكرار يازده مرتبه‌اى كلمه «قرآن» در سوره اسراء می‌فرمايد: «آيا اين موضوع با چگونگى درگیرى موجود ميان ما و يهود ارتباط دارد؟ اين خصوصيت فقط در سوره اسراء نهفته شده تا شايد مسلمانان دريابند، قرآنى كه در گذشته، امت آنها را بنا كرد و آن را به وجود آورد، قادر است تا ديگر بار ايشان را در قالب حاكميّت و رهبرى قرار دهد. قرآن مى تواند علاقه به دنيا و كرامت از مرگ را از وجود آنها برگیرد، و دلهاى شجاع به ايشان هديه كند. دلهایى كه فداى حق شوند و به ديدار خداوند مشتاقند».


بحث دوم كه ديدگاه‌هاى شيخ غزالى در خصوص مسائل علوم قرآنى می‌باشد اين مباحث را در بردارد.
بحث دوم كه ديدگاه‌هاى شيخ غزالى در خصوص مسائل علوم قرآنى می‌باشد اين مباحث را در بردارد.
خط ۸۲: خط ۸۰:
در فصل سوم كه به بحث روش تفسيرى غزالى می‌پردازد. مؤلف ادعا دارد كه با بررسى و استقراء در كتب و مؤلفات او روش او داراى قواعدى است كه نُه اعده برای او بيان می‌كنند.
در فصل سوم كه به بحث روش تفسيرى غزالى می‌پردازد. مؤلف ادعا دارد كه با بررسى و استقراء در كتب و مؤلفات او روش او داراى قواعدى است كه نُه اعده برای او بيان می‌كنند.


قرآن كريم داراى وحدت موضوعى و همچنين سور آن هم داراى وحدت موضوعى می‌باشد، فراگير بودن نگرش قرآنى، كوشش و تلاش در تطبيق بين كتاب سطور (قرآن) و كتاب منظور (هستى)، برترى دادن و تقدم ظاهر قرآن بر خبر واحد، جمع بين عقل و نقل، بيدارى امت در بازگشت به قرآن و يافتن راه حلّ‌هاى قرآنى برای مشكلات، قرآن منبع علوم اجتماعى و....
قرآن كريم داراى وحدت موضوعى و همچنين سور آن هم داراى وحدت موضوعى می‌باشد، فراگیر بودن نگرش قرآنى، كوشش و تلاش در تطبيق بين كتاب سطور (قرآن) و كتاب منظور (هستى)، برترى دادن و تقدم ظاهر قرآن بر خبر واحد، جمع بين عقل و نقل، بيدارى امت در بازگشت به قرآن و يافتن راه حلّ‌هاى قرآنى برای مشكلات، قرآن منبع علوم اجتماعى و....


در آخر هم چكيده‌اى از ضوابطى كه شيخ غزالى در تفسير خود به آن پاى بند بود، ذكر می‌شود كه عبارتند از: قرآن كريم بيانگر هر چيز و به طور خاص بيانگر خود خواهد بود لذا شيخ غزالى در بسيارى از موارد در تفسير خود، برای روشن شدن آيات از ديگر آياتى قرآنى استفاده نموده است از جمله آيه 45 سوره يونس كه از آيات 8 سوره مجادله 53 و 54 سوره عنكبوت و آيه 11 سوره يونس كه در تعجيل عقوبت است استناد نموده است. كه به تفسير قرآن به قرآن مشهور است.
در آخر هم چكيده‌اى از ضوابطى كه شيخ غزالى در تفسير خود به آن پاى بند بود، ذكر می‌شود كه عبارتند از: قرآن كريم بيانگر هر چيز و به طور خاص بيانگر خود خواهد بود لذا شيخ غزالى در بسيارى از موارد در تفسير خود، برای روشن شدن آيات از ديگر آياتى قرآنى استفاده نموده است از جمله آيه 45 سوره يونس كه از آيات 8 سوره مجادله 53 و 54 سوره عنكبوت و آيه 11 سوره يونس كه در تعجيل عقوبت است استناد نموده است. كه به تفسير قرآن به قرآن مشهور است.
خط ۹۲: خط ۹۰:
ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانه‌هاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم.  
ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانه‌هاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم.  


شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره‌هاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود می‌آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سوره‌هاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دسته‌اى از آيات را در نظر می‌گیرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن می‌پردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر می‌گیرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمه‌اى برای انتهاى سوره در نظر می‌گیرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه می‌آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمى‌كند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز می‌نويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين می‌شود.»
شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره‌هاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود می‌آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سوره‌هاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دسته‌اى از آيات را در نظر می‌گیرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن می‌پردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر می‌گیرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمه‌اى برای انتهاى سوره در نظر می‌گیرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه می‌آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمى‌كند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز می‌نويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گیرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين می‌شود.»


پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقوله‌هاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبکی حيرت انگيز همه مقوله‌ها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق می‌دهد و به تربيت مردم می‌پردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور می‌گوید: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّت‌ها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمى‌كند.
پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقوله‌هاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبکی حيرت انگیز همه مقوله‌ها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق می‌دهد و به تربيت مردم می‌پردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور می‌گوید: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّت‌ها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمى‌كند.


و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش می‌نويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.»
و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش می‌نويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگیزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.»


در صفحات پایانى، صاحب اثر، نتيجه بررسى خود را ارائه جايگاه شيخ غزالى در يك تفسير علمى و عملى، می‌داند. در پایان تاريخ اثر را چهار صفر 1424 هجرى قمرى تحرير نموده است.
در صفحات پایانى، صاحب اثر، نتيجه بررسى خود را ارائه جايگاه شيخ غزالى در يك تفسير علمى و عملى، می‌داند. در پایان تاريخ اثر را چهار صفر 1424 هجرى قمرى تحرير نموده است.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۵:
«معركة المصحف» با عنوان «نقش قرآن در جهان معاصر» توسط محمد صديق خالق پناه، «نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم»، با عنوان «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره‌هاى قرآن كريم»، توسط على اصغر محمدى، «كيف نتعامل مع القرآن الكريم»، با عنوان «نگرشى نو در فهم قرآن»، توسط على اصغر محمدى و كتاب «المحاور الخمسة للقرآن الكريم» با عنوان «محورهاى پنجگانه قرآن كريم»، توسط محمود ابراهیمى می‌باشد.
«معركة المصحف» با عنوان «نقش قرآن در جهان معاصر» توسط محمد صديق خالق پناه، «نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم»، با عنوان «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره‌هاى قرآن كريم»، توسط على اصغر محمدى، «كيف نتعامل مع القرآن الكريم»، با عنوان «نگرشى نو در فهم قرآن»، توسط على اصغر محمدى و كتاب «المحاور الخمسة للقرآن الكريم» با عنوان «محورهاى پنجگانه قرآن كريم»، توسط محمود ابراهیمى می‌باشد.


==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}