بخشی از زیبایی‌های نهج‌البلاغه امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - '‌‌' به '‌')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۴۸: خط ۴۸:
اولين فصل كتاب ادبيات على(ع) نام دارد كه بخش اول آن «مرزهاى خرد و بينش» است. اين بخش، اين گونه آغاز مى‌شود كه «اگر زندگى شخصيت‌هاى واقعى تاريخ را اعم از شرق و غرب و قديم و جديد بررسى كنيم، پديده‌ى آشكارى را درك مى‌كنيم....». ايشان در اين بخش به ادبيات و شخصيت‌هاى ادبى اشاره دارند كه اين گونه شخصيت‌ها با قلم خود تاثيرات سازنده و موثرى در زندگى بشر ايفا مى‌كنند. ايشان تعدادى از پيامبران الهى را در اين بخش دانسته‌اند و تعدادى از انديشمندان بزرگ جهان را نيز به اين واسطه موفق دانسته‌اند؛ همانند، ناپلئون، افلاطون، پاستور، خيام، [[ابن خلدون]]،...
اولين فصل كتاب ادبيات على(ع) نام دارد كه بخش اول آن «مرزهاى خرد و بينش» است. اين بخش، اين گونه آغاز مى‌شود كه «اگر زندگى شخصيت‌هاى واقعى تاريخ را اعم از شرق و غرب و قديم و جديد بررسى كنيم، پديده‌ى آشكارى را درك مى‌كنيم....». ايشان در اين بخش به ادبيات و شخصيت‌هاى ادبى اشاره دارند كه اين گونه شخصيت‌ها با قلم خود تاثيرات سازنده و موثرى در زندگى بشر ايفا مى‌كنند. ايشان تعدادى از پيامبران الهى را در اين بخش دانسته‌اند و تعدادى از انديشمندان بزرگ جهان را نيز به اين واسطه موفق دانسته‌اند؛ همانند، ناپلئون، افلاطون، پاستور، خيام، [[ابن خلدون]]،...


ايشان بعد از اين بحث‌ها اين گونه ادامه مى‌دهند كه «اين حقيقت به طور آشكار در شخصيت على(ع) تمركز داشت. او همان طور كه در زمينه‌ى اثبات حقوق و تعليمات و رهبرى‌هايش امام بود، در ادبيات نيز عنوان امام را براى خود اتخاذ كرد. نشانه‌ى ادبيات على(ع) نهج‌البلاغه است. نهج‌البلاغه كتابى است كه در اصول بلاغت عرب در رديف قرآن آمده و هم اكنون كه حدود سيزده قرن از عمر آن مى‌گذرد، هنوز در اسلوب عرب به عنوان يك ريشه اصيل تلقى مى‌شود و قطعات جالبى از آن اقتباس مى‌گردد و بيان سحر انگيز آن به اسلوب سخنورى روح مى‌بخشد...».
ايشان بعد از اين بحث‌ها اين گونه ادامه مى‌دهند كه «اين حقيقت به طور آشكار در شخصيت على(ع) تمركز داشت. او همان طور كه در زمينه‌ى اثبات حقوق و تعليمات و رهبرى‌هایش امام بود، در ادبيات نيز عنوان امام را براى خود اتخاذ كرد. نشانه‌ى ادبيات على(ع) نهج‌البلاغه است. نهج‌البلاغه كتابى است كه در اصول بلاغت عرب در رديف قرآن آمده و هم اكنون كه حدود سيزده قرن از عمر آن مى‌گذرد، هنوز در اسلوب عرب به عنوان يك ريشه اصيل تلقى مى‌شود و قطعات جالبى از آن اقتباس مى‌گردد و بيان سحر انگيز آن به اسلوب سخنورى روح مى‌بخشد...».


بحث بعدى در اين فصل وحدت وجودى نام دارد كه ايشان معتقد است كه «اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال را ادب مى‌گويند....».
بحث بعدى در اين فصل وحدت وجودى نام دارد كه ايشان معتقد است كه «اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال را ادب مى‌گويند....».
خط ۵۸: خط ۵۸:
بخش سوم اين فصل «روش سخنورى على(ع)» نام دارد كه ابتدا با ابياتى از مترجم آغاز شده است.
بخش سوم اين فصل «روش سخنورى على(ع)» نام دارد كه ابتدا با ابياتى از مترجم آغاز شده است.


ايشان، سپس به سخنان امام و روش و اسلوب ايشان در بيان مطالب استناد كرده‌اند؛ همانند: «اسلوب على(ع) در اثر درستى به حدى رسيد ‎كه حتى سخنان مسجع وى از مرحله‌ى تصنع و مشقت به بلندى گرائيد. اين جا بود كه سخنان مسجع او به وجود اين كه جمله‌هايى جدا جدا و موزون فراوانى داشت؛ اما دورترين چيز از تصنع و نزدیک ‌ترين چيز به طبع سرشار بود.... يعلم عجيج الوحوش في الفلوات و معاصى العباد في الخلوات و اختلاف النينان في البحار الغامرات....».
ايشان، سپس به سخنان امام و روش و اسلوب ايشان در بيان مطالب استناد كرده‌اند؛ همانند: «اسلوب على(ع) در اثر درستى به حدى رسيد ‎كه حتى سخنان مسجع وى از مرحله‌ى تصنع و مشقت به بلندى گرائيد. اين جا بود كه سخنان مسجع او به وجود اين كه جمله‌هایى جدا جدا و موزون فراوانى داشت؛ اما دورترين چيز از تصنع و نزدیک ‌ترين چيز به طبع سرشار بود.... يعلم عجيج الوحوش في الفلوات و معاصى العباد في الخلوات و اختلاف النينان في البحار الغامرات....».


فصل دوم كتاب با عنوان «على(ع) نمايشگر عدالت جهانى» در بخش اول خود به تساوى وجودى در ديدگاه امام(ع) مى‌پردازد. «آرى، نظرى كوتاه و آزمايشى به طبيعت و جهان هستى، كافى است انسان را دلالت كند بر اين كه اين اسرار و قوانين به تمام معنى درست و پايدار و عادل هستند و منطق آن‌ها بر اساس اين صفات استوار است و تنها صفات مزبور است كه وجود جهان عظيم هستى را تصديق مى‌كند...».
فصل دوم كتاب با عنوان «على(ع) نمايشگر عدالت جهانى» در بخش اول خود به تساوى وجودى در ديدگاه امام(ع) مى‌پردازد. «آرى، نظرى كوتاه و آزمايشى به طبيعت و جهان هستى، كافى است انسان را دلالت كند بر اين كه اين اسرار و قوانين به تمام معنى درست و پايدار و عادل هستند و منطق آن‌ها بر اساس اين صفات استوار است و تنها صفات مزبور است كه وجود جهان عظيم هستى را تصديق مى‌كند...».
خط ۶۶: خط ۶۶:
ايشان مواردى از محبت و انديشه امام(ع) را در اين بخش مى‌آورند كه امام در جاى جاى سخن خويش بيشتر با محبت سخنان خويش را به مردم گوش زد و در بعضى از اوامر به اين سمت و سو رفته‌اند؛ همانند «اگر على(ع) كثرت گناهان را وحشتناك مى‌بيند، به خاطر آن است كه كثرت گناه به حكم كسب عادت، انسان را به سنگدلى مى‌كشاند و به جاى آن كه در دل‌ها محبت گرم ايجاد كند، تنفر سردى در آن‌ها به وجود مى‌آورد. او در اين زمينه مى‌گويد: خشكيدن اشك‌ها به سخت شدن دل‌ها است و سخت شدن دل‌ها در اثر كثرت گناهان است....».
ايشان مواردى از محبت و انديشه امام(ع) را در اين بخش مى‌آورند كه امام در جاى جاى سخن خويش بيشتر با محبت سخنان خويش را به مردم گوش زد و در بعضى از اوامر به اين سمت و سو رفته‌اند؛ همانند «اگر على(ع) كثرت گناهان را وحشتناك مى‌بيند، به خاطر آن است كه كثرت گناه به حكم كسب عادت، انسان را به سنگدلى مى‌كشاند و به جاى آن كه در دل‌ها محبت گرم ايجاد كند، تنفر سردى در آن‌ها به وجود مى‌آورد. او در اين زمينه مى‌گويد: خشكيدن اشك‌ها به سخت شدن دل‌ها است و سخت شدن دل‌ها در اثر كثرت گناهان است....».


بخش بعدى «راستى حيات» نام دارد كه در آن به رذايل اخلاقى در انديشه امام مربوط مى‌شود. در اين بخش به موارى از اين رذايل و شاهد مثال‌هايى از نهج‌البلاغه مى‌پردازد. «... دوروئى و زبان بازى نيز دو رنگ از رنگ‌هاى دروغ محسوب مى‌شود. على(ع) در اين مورد مى‌گويد: مردمى راستگو باشيد، در كارهاى خود تظاهر مى‌كند. راستگوى درستكار را عزيز بدانيد و دروغگوى بد كردار را خوار بشماريد. سخت راست بگوييد و امانت را رد كنيد و به پيمان وفا نمائيد...».
بخش بعدى «راستى حيات» نام دارد كه در آن به رذايل اخلاقى در انديشه امام مربوط مى‌شود. در اين بخش به موارى از اين رذايل و شاهد مثال‌هایى از نهج‌البلاغه مى‌پردازد. «... دوروئى و زبان بازى نيز دو رنگ از رنگ‌هاى دروغ محسوب مى‌شود. على(ع) در اين مورد مى‌گويد: مردمى راستگو باشيد، در كارهاى خود تظاهر مى‌كند. راستگوى درستكار را عزيز بدانيد و دروغگوى بد كردار را خوار بشماريد. سخت راست بگوييد و امانت را رد كنيد و به پيمان وفا نمائيد...».


مبحث ديگر اين فصل «خير وجود و انقلاب حيات» نام دارد. ايشان در اين بخش به دنبال اين امر است كه بگويد كه خير و نيكوكارى در كلام و رفتار امام از اهميت ويژه‌اى برخوردار است. ايشان كلام امام را در اين بخش در نه مورد خلاصه مى‌كنند و در نه بخش به آن مى‌پردازند؛ همانند اين كه «على(ع) ايمان دارد كه انسان هر كه باشد، مى‌تواند در راه خير قدم نهد و اين مسير را تعقيب كند و در اين راه هيچ كس از ديگرى شايسته‌تر نيست: هيچ يك از شما نبايد، بگويد فلانى در انجام دادن كار خوب بهتر از من است».
مبحث ديگر اين فصل «خير وجود و انقلاب حيات» نام دارد. ايشان در اين بخش به دنبال اين امر است كه بگويد كه خير و نيكوكارى در كلام و رفتار امام از اهميت ويژه‌اى برخوردار است. ايشان كلام امام را در اين بخش در نه مورد خلاصه مى‌كنند و در نه بخش به آن مى‌پردازند؛ همانند اين كه «على(ع) ايمان دارد كه انسان هر كه باشد، مى‌تواند در راه خير قدم نهد و اين مسير را تعقيب كند و در اين راه هيچ كس از ديگرى شايسته‌تر نيست: هيچ يك از شما نبايد، بگويد فلانى در انجام دادن كار خوب بهتر از من است».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش